48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :
غولهای آهنین هم از این فرماندهٔ شجاع ارتش جا ماندند
خاطرات شهید منفرد نیاکی به روايت همرزمان و دوستانش:
اولين ملاقات
سال 60 تازه از لشکر 88 به لشکر 92 زرهي اهواز منتقل و فرماندهي آن يگان را به عهده گرفت. اولين ملاقات من با ايشان در ارتفاعات اللهاکبر بود.
مرا که ديد، لبخندي زد و گفت: چرا اين قدر کوچولو و ضعيف هستي؟ دوستانت در مورد تو افسانهها ساختهاند. انتظار داشتم وقتي با فردي به نام نبي کريمي روبرو شدم، در مقابلم يک فرد تنومند و قوي هيکل ببينم! حالا بگو ببينم چگونه در رملهاي ميش داغ گرفتار شدي و چگونه نجات پيدا کردي؟
وقتي اين جملات را از ايشان شنيدم، متوجه شدم که ايشان قبل از آنکه به يگان ما بيايند، اطلاعات کاملي از يگان تحت امر خود کسب کرده و با آگاهي کامل به بازديد آمده اند.(امیر نبی کریمی)
وحدت فرماندهي
وقتي شهيد نياکي به لشکر 92 آمدند، لشکر از حالت گسستگي و پراکندگي خارج شد.
تکيه کلام او "انسجام، آموزش و وحدت فرماندهي" بود.
ايشان با فرماندهان سپاه از جمله برادر شمخاني، حسن باقري، غلام پور و ... همکاری نزديکي داشت و اين همکاري منجر به انجام اولين عمليات مشترک ارتش و سپاه شد که حاصل آن شکست حصر آبادان بود.(سردار محمد باقر نیکخواه)
ورزيدگي و تحرک
سرهنگ نياکي را خيلي قبراق، سرزنده و يک نظامي کامل با خصوصيات و انضباط نظامی ميديدم.
او حتي براي رفع خستگي، ورزش ميکرد و هميشه آماده حرکت و حتي آماده ايجاد حرکت بود و اين ورزيدگي به او کمک ميکرد که به تمام نقاط جبههها سرکشي کند.
مرد تلاش
شهيد نياکي علي رغم داشتن سن زياد از ورزيدگي مثالزدنی برخوردار بودند. اعتقاد داشت که يک نظامی بايد هميشه آماده رزم باشد.
حدود ده روز قبل از آغاز عمليات در تپههای اللهاکبر به همراه تعدادی از نيروهای ورزيده ارتش و سپاه به پشت نيروهاي عراقي نفوذ کرده و شناسايي لازم را انجام دادند.
ما فکر مي کرديم که اين عمل سنگين با يک راهپيمايي طولاني و طاقت فرسا براي فرد مسني چون او سخت است و او نميتواند پا به پاي نيروهاي جوان حرکت کند، ولي در عمل ديديم که در اين ده روز سخت و نفس گير، بدون آنکه کم بياورد يا احساس ناتوانی بکند همراه آن جوانان ورزيده به عمليات شناسايی رفت و بدون کوچکترين ضعف و قصوری از اين ماموريت برگشت.(امیر نبی کریمی)
مقاوم و مقتدر
آدمي پرتوان، مقتدر و مقاوم بود. در گرماگرم تابستان در کانکس او کولر روشن نمیشد و بيشتر وقتها به خاطر گرما فقط با يک زير پيراهن در داخل کانکس به کارها رسيدگي ميکرد و هميشه يک کلاه آهني به سر و کلتي بر کمر داشت.
يکبار براي دقايقي وارد کانکس او شدم. گرما کشنده بود. گفتم: "جناب نياکي! تو چه طور در اين گرما در داخل اين کانکس بدون کولر زندگي مي کني...؟
با لبخند گفت: "سربازهای من در خط مقدم کولر ندارند، چطور وجدانم را راضي کنم به داشتن کولر. آنها وقتي به کانکس من بيايند و ببينند من هم کولر ندارم با انگيزه بيشتري کار ميکنند."
به شوخي گفتم: "تو با آنها فرق ميکني، آنها جوان هستند ولي شما پير شدهای..."
با قيافهاي ورزشکارانه گفت: درسته که من پيرم ولي مقاومتم از همه بيشتر است.(امیر سیروس لطفی)
غذاي سربازي
امير نياکي هميشه در يگان خود حتي وقتي که مهمان داشت، از غذاي سربازان استفاده ميکرد.
اصلا وقت خود را صرف تشريفات نميکرد و ميگفت: "ما بايد براي سربازان خود الگو باشيم." او حتي از آب يخ استفاده نمي کرد و آب معمولي ميخورد.(امیر نختار راعی دهقی)
جلوتر از تانکها
در منطقه "جابر همدان" در نزديکي ارتفاعات اللهاکبر، نيروهاي ما کُپ کرده بودند و جلو نميرفتند، شهيد نياکي کلت خود را به دست گرفت و جلو افتاد. به تانکها اشاره کرد که به دنبال او بروند و خود جلوتر از تانکها حرکت کنند.
تانکها پشت سر او به راه افتادند شجاعت و از خود گذشتگی این فرمانده لایق باعث شد تا عملیاتی که در آن منطقه گره خورده بود به موفقیت برسد.
ای بسا اگر این مرد حرکت نمیکرد نه تنها نمیتوانستیم پیشروی کنیم بلکه امکان این خطر نیز وجود داشت که در زیر فشار حملات دشمن همگی نابود شویم.(امیر مختار راعی دهقی)
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.